بدون عنوان
بدون عنوان
عینکی
این عینک را عمه بهت داده از بس که عینک آبا را برمی داشتی و به چشمات می زدی من هم نگران بودم. عمه این عینک بدون شیشه را بهت داد تا باهاش بازی بکنی یک روز باهاش بازی کردی ولی فرداش گفتی شیشه نداره و نخواستی! ...