دختر خاله ها
گروه سرود تقدیم می کند . جای سحر خالی است. ...
نویسنده :
مامانی و بابایی
15:57
رانندگی
عزیزم تو از الان رانندگی می کنی بزرگ بشی چکار می کنی. ...
نویسنده :
مامانی و بابایی
15:54
بدون عنوان
ریحانه جان دیگه بزرگ شدی و سنگین مامانی نمی تونه تو را تو بغلش از پله ها بالا بره باید خودت از پله های خونمون بالا بری ...
نویسنده :
مامانی و بابایی
15:47
بدون عنوان
هر وقت میرم آشپزخانه دمپایی که می پوشم تو هم دوست داری بپوشی. ...
نویسنده :
مامانی و بابایی
9:38
بدون عنوان
ریحانه جان این صندلی را خیلی دوست داری هرجا میری تو خانه هم از این ور خونه تا اون ور همش با خودت برمی داری بعد میشینی روش صدا میده خوشت می یاد. یاسمن یکی از اینها را داشت از جلفا خریده بودن تو خونه مادربزرگت همش با هم سر صندلی دعوا می کردین خیلی گشتم تا بلاخره تو شهر خودمان پیدا کردم و برات خریدم. ...
نویسنده :
مامانی و بابایی
15:03
بدون عنوان
این جا هر کاری کردم نتونستم یک عکس خوب بگیرم ...
نویسنده :
مامانی و بابایی
10:34
ریحانه کنجکاو می شود
عزیزم از بس کنجکاو هستی دوست داری به همه جا سر بزنی ...
نویسنده :
مامانی و بابایی
10:28
پسر عمو
این امیر حسین (پسر عمو) است برادر مهدیه ریحانه جان تو امیر حسین را خیلی دوست داری مثل همه نی نی هایی که دوست داری امیر حسین الان 2 سال 5 ماه سن دارد خیلی شلوغ است یک بار چنان زمین خورد که مجبور شدن 2 تا دندون جلویی را بکشن اصلاً یک دقیقه زمین نمنشینه من این عکسو بزور گرفتم. ...
نویسنده :
مامانی و بابایی
16:06