تعطیلات خرداد به همراه خاله ویاسمن به بندر انزلی رفتیم خوب بود زیحانه جان تو اولین سفرت بود برا همین زود دلت برا خونه مادر بزرگ تنگ شد. ریحانه در کنار دریا ...
این عروس خانم را عمو جان عیدی بهت داده خیلی دوستش داری ولی چون صداش زیاده قایمش می کنم یک روز صبح از خواب که بلند شدی گفتی کو عروس؟ انگار خوابشو دیده بودی من هم دلم سوخت دادم کلی باهش بازی کردی بعدش دوباره قایمش کردم. این جا هم با عروس خانم دست دادی تا باهم برقصین. ...
خاله محبوبه یک باغ کوچولو ولی با صفا خریده دیروز همگی با هم نهار رفتیم اونجا خیلی خوش گذشت. بعد از ظهر تو و یاسمن و سحر و فاطمه کوچولو حسابی خوابیدین. این جا وقتی عکس می گرفتم سحر و فاطمه اینجا نبودن. ...
عزیز دلم دیروز می خواستم خونه را جارو بکشم نزاشتی همش می گفتی بده من جارو بکشم. وقتی تو، تو خونه هستی نمی زاری ظرف بشورم و یا جارو بکشم همش می خواهی که تو این کارها را بکنی. نمی دونم بزرگ بشی چی میگی.رو فرش که جارو مکشیدی وقتی روان حرکت نمی کرد می گفتی سنگینه. ولی رو کاشی راحت حرکت می کرد. دوست دارم عزیزم ...
جمعه به همراه زن عمو وعمو رفتیم باغ انگور زن عمو اینا تا برگ بچینیم. تو هم کمک می کردی ولی هر برگ را سه وچهار تکه می کردی می گذاشتی تو پلاستیک به طوری که به درد ته قابلمه هم نمی خورد. ...